شرکت تحقیقات بازار و مشتری مداری

بر اساس مفهوم بازاریابی، مصرف کننده در مرکز عملیات قرار دارد، نقطه محوری که کسب و کار برای دستیابی به بهترین منافع متوازن برای همه افراد ذینفع حرکت می کند. بر اساس این فلسفه، شرکت محصولات و خدمات را با در نظر گرفتن نیازهای مصرف کنندگان ایجاد می کند. بسیاری از نظریه پردازان بازاریابی و مدیران بازاریابی بر این باورند که ایجاد ارزش برای مصرف کنندگان، توجیه وجود یک شرکت است. بنابراین، بر خلاف دو جهت گیری دیگر، تحقیقات بازاریابی با توجه به خواسته ها، باورها و نگرش های مصرف کننده ضروری می شود.

Yoplait Go-Gurt، ماست بسته بندی شده در یک لوله سه طرفه که برای قرار دادن در جعبه نهار کودکان طراحی شده است، در اولین سال فروش خود در بازار بیش از 100 میلیون دلار فروش داشت. توسعه Go-Gurt به وضوح یک جهت گیری مصرف کننده را نشان می دهد. تحقیقات مصرف‌کنندگان این شرکت در مورد خوردن ماست معمولی در مدرسه نشان داد که مادران و بچه‌های «دوساله» راحتی و قابلیت حمل می‌خواهند. برخی از برندها، مانند Colombo Spoon in a Snap، سهولت داشتن یک ظروف را به عنوان بخشی از سیستم بسته بندی و تحویل ارائه می دهند. با این حال، از آنچه بازاریابان Yoplait در مورد مصرف کنندگان یاد گرفتند، آنها فکر می کردند که بچه ها اگر بتوانند “قاشق را گم کنند” و ماست را در هر کجا و هر زمان می خورند، ماست بیشتری می خورند. از مادران و بچه‌های شرکت‌کننده در تست طعم دعوت شد تا از شکل‌های بسته‌بندی برند در حال حرکت (لوله‌های بلند، لوله‌های نازک، لوله‌های چربی و اشکال دیگر) نمونه‌برداری کنند، بدون اینکه به آنها گفته شود که چگونه بسته‌بندی را حمل کنند. یکی از محققان این شرکت گفت: “این خنده دار بود که ببینم مادران در حال بی قراری در اطراف هستند، سپس محصول را روی قاشق می ریزند، سپس در دهان خود می ریزند. بچه ها فوراً روی آن پریدند. آنها می دانستند که چه کاری باید انجام دهند.” گورت از لوله یک مزیت بزرگ بود. بچه ها این واقعیت را دوست داشتند که بسته بندی به آنها اجازه می داد با غذای خود بازی کنند، چیزی که والدین همیشه به آنها می گویند که انجام ندهند. Go-Gurt محصولی سرگرم‌کننده و راحت است که به مصرف‌کنندگان این امکان را می‌دهد که در هر زمان و هر کجا که می‌خواهند غذا بخورند. Yoplait متوجه شد که آگاهی از نیازهای مصرف‌کنندگان، همراه با تحقیق و توسعه محصول، منجر به استراتژی‌های بازاریابی موفق و رهبری صنعت می‌شود. در واقع، بقای شرکت به جلب رضایت مصرف کنندگان بستگی دارد.

سودآوری بلند مدت مشتری مداری

به معنای بردگی در برابر هر هوس زودگذر مصرف کننده نیست. ضمنی در مفهوم بازاریابی، فرض تداوم شرکت است. بنابراین، شرکت در نهایت برای بقا باید سودآوری را تجربه کند  قیمت بالای سوخت بازار خودروهای شاسی بلند و کامیون های بزرگ را خفه کرده است. این موضوع باعث ایجاد مشکلات در اکثر شرکت های خودروسازی شده است. جنرال موتورز اکنون به دقت در حال بررسی این است که کدام برندها باید بخشی از مجموعه خود باشند. در کمال تعجب، یکی از برندهایی که جنرال موتورز قصد حذف آن را دارد Saturn است. زحل خودروهای اقتصادی تولید می کند که معمولاً مسافت پیموده شده بنزین زیادی دارند، توسط کارشناسان خودرو به عنوان نوآور شناخته می شوند و در میان برندهای GM بالاترین میانگین رضایت مشتری را دارند. با این حال، زحل هنوز به سوددهی نرسیده است. قیمت گذاری بیشتر خودروها گزینه خوبی نیست زیرا مصرف کنندگان کیوان حساسیت زیادی نسبت به قیمت نشان می دهند و بنابراین، آنها احتمالاً به مارک های دیگر روی می آورند.
جنبه دوم مفهوم بازاریابی علیه حجم بی‌سود یا حجم فروش تنها به خاطر حجم بحث می‌کند. گاهی اوقات بهترین تصمیم برای یک مشتری و بهترین تصمیم در بلندمدت برای شرکت، فروش است که انجام نشده است. به عنوان مثال، یک تامین کننده قطعات ممکن است بتواند مشتری را در مورد کیفیت نسبی قطعاتی که می فروشد گمراه کند و فروش فوری انجام دهد. با این حال، زمانی که قطعات زودتر از حد انتظار شروع به خراب شدن کنند، مشتری تقریباً مطمئناً دوباره با این شرکت تجارت نخواهد کرد. اگر در عوض فروشنده صادق بود و تامین کننده دیگری را پیشنهاد می کرد، ممکن بود فرصت دیگری برای تجارت با آن شرکت پیدا کند.
یک تلاش متقابل عملکردی پرسنل بازاریابی در خلاء و جدا از سایر فعالیت های شرکت کار نمی کنند. اقدامات افراد در زمینه هایی مانند تولید، اعتبار و تحقیق و توسعه ممکن است بر تلاش های بازاریابی سازمان تأثیر بگذارد. به طور مشابه، کار بازاریابان بر فعالیت‌های سایر بخش‌ها تأثیر می‌گذارد. تقریباً مطمئناً مشکلات ناشی از فقدان تلاش یکپارچه و گسترده شرکت است. مفهوم بازاریابی بر دیدگاه متقابل کارکردی برای دستیابی به جهت گیری مصرف کننده و سودآوری بلندمدت تاکید دارد. پانل اول از  شرکتی را نشان می دهد که هر بخش به طور مستقل در آن کار می کند. کارکرد متقابل و در نتیجه بازاریابی محور نیست. پانل دوم شرکتی را نشان می دهد که در آن پرسنل بازاریابی به صورت متقابل با سایر بخش ها برای دستیابی به سودآوری بلندمدت کار می کنند. مشکلات زمانی رخ می دهند که بخش بازاریابی تمرکز بر نیازهای مصرف کننده را تنها مسئولیت خود بداند. در واقع، اهداف سایر حوزه های عملکردی ممکن است با رضایت مشتری یا سودآوری بلندمدت تضاد داشته باشد. به عنوان مثال، بخش مهندسی ممکن است زمان های طولانی را برای طراحی محصول بخواهد، با سادگی و صرفه جویی به عنوان اهداف اصلی طراحی. با این حال، بازاریابی ممکن است زمان کوتاه‌تر و طرح‌های پیچیده‌تر با اجزای سفارشی و ویژگی‌های اختیاری را برای چندین مدل ترجیح دهد. بخش مالی ممکن است بودجه‌های ثابت، توجیهات دقیق هزینه‌ها و قیمت‌هایی را بخواهد که هزینه‌ها را پوشش دهد، در حالی که بخش بازاریابی ممکن است به دنبال انعطاف‌پذیری باشد. بودجه، منطق هزینه‌های آزاد و قیمت‌های کمتر از قیمت تمام شده برای توسعه سریع بازارها. تفاوت‌های مشابهی در چشم‌انداز ممکن است در سایر حوزه‌های عملکردی سازمان یافت شود و اینها ممکن است منشأ درگیری‌های جدی باشند. زمانی که یک شرکت فاقد رویه های سازمانی!

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *