مبانی مدیریت 2

خلاقيت: دانشمندان خلاقيت را به صورتهاي متعدد و متنوعي تعريف كرده اند كه هر كدام به نوعي، روشنگر بعدي از فر‌آيند مهم خلاقيت است. در مجموع مي توان گفت: «خلاقيت عبارت است از به كارگيري تواناييهاي ذهني براي ايجاد يك فكر يا مفهوم جديد»

ارتباط خلاقيت و برنامه ريزي: خلاقيت با ساختن و يافتن فكرهاي جديد و نوآوري در كاربرد فكرها سروكار دارد. از نظر مديريتي، خلاقيت صرف، كافي نيست. فكر بايد به عمل نيز درآيد و لازمه ي اين امر به كارگيري فكرهاي جديد برنامه هاي مديري است. هر برنامه ريزي بسيار موفق نياز به صدها فكر و ايده ي كاربردي دارد.

موانع خلاقيت: در راه ظهور خلاقيت موانعي وجود دارد كه در اينجا تنها به موانع اصلي به اختصار اشاره مي كنيم:

1-  عدم اعتماد به نفس

2-  ترس از انتقاد و شكست

3-  تمايل به همرنگي و همگوني

4-  عدم تمركز ذهني

تصميم گيري و مديريت را مي توان مترادف هم دانست يا جنبه اصلي مديريت را تصميم گيري به حساب آورد.

تعريف تصميم گيري: تصميم گيري فرآيندي را تشريح مي كند كه از طريق آن راه حل مسأله معيني انتخاب مي گردد.

انتخاب: به مجموعه فعاليتهاي فرد برمي گردد كه موجب انتخاب يك بديل از مجموع بديلها مي شود. بنابراين انتخاب كردن جزئي از تصميم گيري است.

انواع مسأله و تصميم گيري:

1-  تصميم هاي برنامه ريزي شده

تصميم هايي هستند كه بر حسب عادت، قانون يارويه اخذ مي گردند و براي مسائل ساده و پيچيده به كار مي روند . هر چه تصميمها نامنظمتر، جديدتر و داراي نتايج عمده اي باشد، يا به بيان ديگر پيچيده تر باشد و تعهدات عمده اي را در برداشته باشد به همان نسبت هم تبديل آنها به شكل برنامه ريزي شده دشوارتر است.

البته تصميم هاي برنامه ريزي شده تا حدي آزادي مدير را محدود مي سازد زيرا سازمان به جاي فرد تصميم مي گيرد كه چه بايد كرد به هر حال تصميمهاي برنامه ريزي شده وقت مدير را براي پرداختن به مسائل عمده تر آزاد مي كند.

2-  تصميم هاي برنامه ريزي نشده

تصميم هايي هستند كه با مسائل غيرمعمول و منحصر به فرد سروكار دارند. در واقع مدير در برابر اكثر مسائل عمده اي كه با آن رو به روست ناچار به اخذ تصميم گيري برنامه ريزي نشده است.

خط مشي هاي مكتوب و غيرمكتوب سازمان موجب تسهيل تصميم گيري مي شود زيرا بعضي از بديلها را حذف يا محدود مي كند. هر چه فرد در سلسله مراتب سازماني بالاتر رود داشتن توان اخذ تصميمهاي برنامه ريزي نشده اهميت بيشتري مي يابد زيرا بيشتر تصميمهايي كه بايد بگيرد برنامه ريزي نشده اند.

موقعيت هاي تصميم گيري:

مديران در تعيين چگونگي برخورد با مشكلات موقعيت هايي را در نظر مي گيرند.

1-  موقعيت اطمينان: در وضعيت اطمينان مي دانيم كه در آينده چه رخ خواهد داد. در اين موقعيت اطلاعات مورد اطمينان قابل اندازه گيري و دقيقي وجود دارد تا بر اساس آن تصميم گيري شود و در اين وضع آينده به كساني قابل پيش بيني است.

2-  موقعيت مخاطره: در وضعيت مخاطره ميزان احتمال هر گونه نتيجه ممكن معين است. به عبارت ديگر اطلاعات كامل موجود نيست و قابليت پيش بيني كمتر است.

3-  موقعيت عدم اطمينان: در وضعيت عدم اطمينان ميزان احتمال نتيجه گرفتن ممكن و حتي نتيجه را نمي دانيم به عبارت ديگر اطلاعات ما نسبت به موضوع ناچيز است.

روشها و فنون معين تصميم گيري: روشها و فنوني كه از طريق تحقيق و تجربه به دست آمده اند و مي توانند در مراحل مختلف فرآيند تصميم گيري مورد استفاده قرار گيرند عبارتند از:

1-  تفكر خلاق: داشتن فكر خلاق كه در مرحلة دوم فرآيند اخذ تصميم داراي ارزش ويژه اي است از مؤثرترين ويژگي هاي يك مدير خوب است. استفاده از تفكر خلاق بستگي به توانايي فرد دارد.

2-   تحقيق در عمليات: تحقيق در عمليات به جاي آنكه مسأله را منحصر به يك واحد بداند در بهينه كردن نتايج كلي سازمان تلاش مي كند. اين روش به يك گروه تحقيقاتي نياز دارد تا تمام جنبه هاي مسأله را مورد بررسي قرار دهند.

3-  استراتژيها و مفاهيم زيربنايي: هر فرد يك چارچوب ادراكي وارد كه در اخذ تصميم در جريان كار و زندگي روزانه اش به وي كمك مي كند. ايجاد و گسترش اين چارچوب صرفاً از طريق تجربه- اگر چه كسل كننده و وقت گير است- فرآيند مؤثري است براي تسريع اين فرآيند، تصميم گيرنده بايد با مفاهيم و استراتژيهاي معين آشنا شوند كه از تجربيات ديگران حاصل شده و در بعضي موارد از طريق تحقيق، كنترل شده است.

اساس برنامه ريزي بر آگاهي از فرصت ها و تهديدهاي آتي و چگونگي استفاده از شرکت تحقیقات بازار با تهديدها قرار دارد.

تعريف برنامه ريزي: برنامه ريزي عبارت است از

1-  تعيين هدف يافتن و ساختن راه وصول به آن

2-  تصميم گيري در مورد اينكه چه كارهايي بايد انجام گيرد.

3-  تصميم گيري در مورد اينكه چه كارهايي بايد انجام گيرد. تجسم و طراحي وضعيت مطلوب در آينده و يافتن و ساختن راهها و وسايلي كه رسيدن به آن را فراهم كند.

4-  طراحي عملياتي كه شيئي يا موضوعي را بر مبناي شيوه اي كه از پيش تعريف شده ، تغيير بدهد.

تعريف اصل برنامه ريزي: براي دست يافتن به هدف مورد نظر، بايد قبل از تلاش فيزيكي يا اقدام به انجام كار، تلاش ذهني يا برنامه ريزي كافي صورت بگيرد.

هدف هاي برنامه ريزي: هدف هايي كه در هر برنامه ريزي دنبال مي شود به شرح ذيل است:

1-  افزايش احتمال رسيدن به هدف از طريق تنظيم فعاليتها

2-  افزايش جنبة اقتصادي (مقرون به صرفه بودن عمليات)

3-  تمركز بر روي مقاصد و اهداف و احتراز از تغيير مسير

4-  تهيه ابزاري براي كنترل

اولويت برنامه ريزي: اگر وظايف مديريت را حول رئوس هرمي در نظر بگيريم برنامه ريزي در راس آن قرار مي گيرد و اگر چه وظايف مديريت را به طور جداگانه بررسي مي كنيم، ولي همه به هم مرتبط اند و در اين بين برنامه ريزي از اهميت و اولويت خاصي برخوردار است و بخش اعظم كار يك مدير را برنامه ريزي تشكيل مي دهد.

محاسن برنامه ريزي: برنامه ريزي در هر سازمان محاسن زيادي دارد كه مهمترين آنها به شرح ذيل است:

1-  اهداف هر سازمان را فقط در چارچوب برنامه ريزي مي توان تحقق بخشيد.

2-  برنامه ريزي، زمينه را براي اجراي تصميمها فراهم مي كند.

3-  برنامه ريزي ما را به طور مستقيم به سوي رشد اقتصادي كلان مي برد و از هدر رفتن عوامل توليد جلوگيري مي كند.

4-  برنامه ريزي موجب بودجه بندي مي گردد و در نتيجه ابزار كنترل را به دست مدير مي دهد.

5-  برنامه ريزي روحية گروهي را بالا مي برد و در نتيجه كارايي سازمان را افزايش مي يابد.

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *